گروه سیاسی مشرق - روزنامهها
و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و
اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید
همخوانی دارد و میتوان آنرا سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت
ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور
با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
********
نوبهاییها و نوکشمیریها
محمد ایمانی در سرمقاله امروز روزنامه کیهان نوشت:
1- برای انگلیس و آمریکا و اسرائیل چه فرقی میکند مأمورانش طاهره قرهًْالعینها باشند یا اشرف پهلویها، پریبلندههای کودتای 28 مرداد 32 و شیرین عبادیهای کشف حجاب کرده باشند و یا ساندویچ خورهای سال 88 و کشف حجابیهای مدل 94. معدل که بگیری از این بد کارههای سیاسی از دلش بیغیرتی و بیوطنی درمیآید.
برای انگلیس چه فرقی میکند از فرخ نگهدار و نوریزاده پذیرایی کند یا از مهاجرانی و کدیور و شبه اصلاحطلبان جدید. برای جریان استعمار خیلی تفاوتی نمیکند که وهابیت را در میان سنیها راه بیندازد و بعد به نسخه القاعده و داعش ارتقا دهد یا بابیت و بهائیت را در ایران شیعه تأسیس کند و سپس به انجمن حجتیه و اسلام نهضت آزادی و سروش و خاتمی و کدیور توسعه دهد تا آن جا که یکی مثل سروش مدعی شعر بودن نبوت شود!
2- اگر کلاهی و کشمیری کار ویژه ترور فیزیکی داشتند، «نوکشمیری»ها کارهای پیچیدهتری باید انجام دهند و اگر بهائیت در سده پیش از انقلاب اسلامی یک مأموریت داشته، «نوبهایی»ها مأموریت به روزرسانی شدهای دارند که باید در نقشه بزرگ مقابله با انقلاب و جمهوری اسلامی دیده شود. بنابراین بیخود نیست در حالی که واقعیت فتنه 88 هر روز بیشتر آشکار میشد و کار به حرمتشکنی بیسابقه روز عاشورا رسیده بود، میرحسین موسوی آفتابی شد و بازداشتیهای عضو شبکه انگلیسی- صهیونیستی بهائیت را «مردمان خداجو» خواند. نه این اظهار نظر تصادفی بود، نه آن سخنان مدیر کل مطبوعات داخلی دولت اصلاحات که گفت بهاییها «باید بتوانند در انتخابات نامزد شوند» و «اغلب اصلاحطلبان، برخلاف سالهای اول انقلاب دیگر علاقهای به آقای خمینی ندارند» و نه عضو حزب کارگزاران با یکی از سران بازداشتی باند بهائیت.
3- خانم کذا به سادگی آب خوردن آمریکا و انگلیس میرود. خبرنگار شبکه بیبیسی فارسی بر سر موضوع ویزا با آمریکا به مشکل برمیخورد اما این خانم نه. درست چند روز قبل از انتخابات عازم سفر آمریکا میشود. که چه؟ فکر بد نکنید. شاید هوس ساندویچ مکدونالد کرده است. مرداد 91 به سادگی آب خوردن عازم انگلیس میشود. خودش میگوید «میروم تا مسابقات المپیک را ببینم» اما وکیل او به باشگاه خبرنگاران میگوید «این یک سفر خانوادگی است و خانم ]...[ رفته تا به فرزندش که در انگلیس مشغول تحصیل است سر بزند». دری به تخته میخورد برادرش هم چند سال به بهانه سرکشی به فلان مجموعه دانشگاه بهمان، سر از لندن در میآورد اما بعدها خبرهایی منتشر میشود حاکی از اینکه همین جناب پیگیر تشدید تحریمها به عنوان سوخت فتنه سبز بوده است. روزنامه شرق (31 مرداد 94) به همین خانم میگوید دوره اصلاحات در انگلیس چه میکردی، میگوید «در انتخابات مجلس ششم رأی نیاوردم، فرصت خوبی بود تا زبان انگلیسی یاد بگیرم. فکر کردم بروم انگلیس تا زبانم تقویت شود. یک سال و نیم رفتم بیرمنگام. با پسرم رفتم. دختر و همسرم هم میآمدند و میرفتند». تقویت زبان انگلیسی با یک سال و نیم اقامت در انگلیس، انگار که شما تا سر کوچهتان بروید و برگردید!
4- این تعابیر از امیر مؤمنان علیهالسلام است: «از جایگاههای تهمت و مجالسی که گمان بد به آن میرود. بپرهیز؛ چرا که همنشین بد، هم نشین خود را تغییر میدهد»، «هم نشینی خوبان، اشرار را به خوبان ملحق میکند و همنشینی خوبان با فاجران، آنها را به فاجران میرساند. پس اگر وضعیت کسی بر شما مبهم است و از دین او آگاه نیستید، به دوستان و همنشینان او نگاه کنید، اگر با دوستان خدا همنشین است، او را از مؤمنان بدانید و اگر با دشمنان حق همنشین است، هیچ بهرهای از دین خدا ندارد» و «هرکس خود را در موضع تهمت قرار دهد (و متهم شود) نباید کسی را جز خود سرزنش کند».
یا به تعبیر امام صادق علیهالسلام «سزاوارترین مردم به تهمت کسی است که با متهمان همنشینی کند». به ویژه در طول دو دهه اخیر با جماعتی روبرو هستیم که همنشینی با فاسقان و فاجران و جفاپیشگان و خیانتکاران در حق اسلام و انقلاب و ایران تبدیل به خط مشی آنها شده است؛ ابتدا دزدکی و با تأیید و تکذیب و انکار و به تدریج؛ همپیمانی آشکار سیاسی و فرهنگی و اقتصادی. نهضت آزادی کجا- که امام فرمود اگر سرکار میماندند سیلی به اسلام و قرآن میزدند که کشور تا قرنها سربلند نمیکرد- و برخی مدعیان خط امام که تدریجاً مدعی اصلاحطلبی و اعتدال شدند کجا؟! ادعای ارادت به امام کجا و دوستی با متهمکنندگان حاج سید احمدآقا (ره) کجا؟ مدعی دوستی با امام کجا و پیوند با دشمنان ولایت فقیه کجا؟ ادعای اسلام و انقلاب کجا و پیوند دامنهدار با طیفی از عناصر چپ و راست گروهکی کجا؟ در اینجا نه با یک اتفاق بلکه با فساد و افساد سازمان یافته روبرو هستیم که حرف اول آن را بیغیرتی و خودفروشی و دینفروشی و وطنفروشی میزند. شاید فلان خانم نامزد حتی بیخبر باشد که کجای بازی بیغیرتی است اما آنها که عکس کشف حجاب وی در یک جمع عمومی در خارج کشور در حضور مرد نامحرم را دسترسی دارند چرا همین عکس حرمتشکنانه را تا پس از انتخابات نگه میدارند و بعد به خیال اینکه او به مجلس راه یافته و نمیشود مانع رفتنش به مجلس شد، منتشر میکنند؟ آیا این بخشی از پروژه قداستزدایی و قبحشکنی نقض احکام مسلم اسلامی نیست؟
5- در ماجرای دیدار اخیر عضو مرکزیت حزب کارگزاران با یکی از سران شبکه صهیونیستی بهائیت، آقای هاشمی رفسنجانی در اظهارنظری 3 خطی - و نه بیشتر- گفت «فائزه اشتباه بدی کرده و باید آن را تصحیح و جبران کند ]او هم پاسخ داد اشتباهی نکردهام و پشیمان نیستم[ فرقه ضاله بهائیت یک فرقه استعمار ساخته و منحرف است که همیشه با همین انحراف شناخته شده و ما همیشه از این فرقه تبری جسته و میجوییم». اکنون مجال آن نیست که بپرسیم پس چگونه این فرقه استعماری ضاله با سران فتنه سبز در یک پروژه مشترک به هم رسیدند و کدام «سنخیت» علت آن «تجانس» شد؟
اما میتوان پرسید که آیا اکنون زمان اعلام برائت از بهائیت است که آوازه نحوست و نجاست و خیانت و جنایتهای آن عالمگیر است یا وقت اعلام برائت از پیوند خوردگان ارگانیک با بهائیت؟ آیا امثال کدیور و میبدی و مجمع محققین و مدرسین و برخی اعضای باند مهدی هاشمی در دفتر آقای منتظری نبودند که گام اول برای تبرئه بهائیت و تراشیدن حقوق و امنیت برای این شبکه اصالتاً جاسوس و تحریفگر دین را برداشتند و برخی از همانها از تلآویو و لندن سردرآوردند؟ اگر بهائیت منکر خاتمیت و مهدویت بود مگر نه اینکه آقای سروش به انکار رسالت پیامبر اعظم(ص) پرداخت و هممسلکانش منکر وجود امام عصر(عج) شدند؟ و آیا همین جماعت در لندن اتاق فکر جنبش سبز را راهاندازی نکردند؟ «بهائیت یک فرقه ضاله و استعمار ساخته است». همین و تمام؟! باید بررسی کرد که اگر کشمیریها و کلاهیها و زهره عطریانفرها و فهیمه اروانیهای سازمان تروریستی منافقین (که این روزها صحبت تعقیب آنهاست)، بهشتی و باهنر و رجایی را ترور کردند، نوکشمیریها و نوبهاییها و نوحجتیهایها دقیقاً مشغول چه کاری هستند، از کدام مراکز حساس سربازگیری کردهاند و کدام نقشهها را عملیاتی میکنند؟
6- خداوند به اندوخته معارف حضرت آیتالله جوادی آملی (دامظله) برکت بدهد.
ایشان کسی نیست که به سادگی قضاوت کند یا حکم و هشدار دهد. باید احساس خطر کرد وقتی ایشان در دیدار با آقای عارف هشدار صریح میدهد «در فرهنگ قرآنی غیرت را سه عنصر معرفت، هویت و غیرزدایی تشکیل میدهند؛ غیرزدایی به این معنا است که اجازه ندهیم بیگانه به حریم ما نفوذ کند و خودمان هم در کار دیگران تجسس نکنیم. بیگانه را در حریم خود راه دادن و وارد حریم غیر شدن با غیرت سازگار نیست. کشور غنی و برخوردار از نعمات و مواهب الهی است، با وجود این همه منابع غنی در داخل کشور، واردات برخی کالاها که در کشور امکان تولید آن وجود دارد، دلیلی جزسوء مدیریت و در برخی موارد بیغیرتی ندارد... کسانی که راه نفوذ بیگانگان را در فضای اقتصادی و یا سیاسی به روی کشور میگشایند از غیرت اقتصادی و یا سیاسی برخوردار نبوده و دیوث هستند.»
اکنون سؤال مهم که به همه ارادتمندان اسلام و انقلاب بلکه حتی دوستداران وطن برمیگردد این است: با جریان بیغیرت فرهنگی و سیاسی و اقتصادی که مشغول شبکهسازی و حزبسازی و سرمایهاندوزی است، چه باید کرد؟ یعنی همین که ما جزو آن بیغیرتها نباشیم و عملگیشان را نکنیم- که متأسفانه برخی رجال غافل میکنند- کافی است یا اینکه همه صاحبان غیرت انقلاب و اسلام و کشور، مسئولیتی بزرگ متوجهشان است که به سینه بیغیرتها بکوبند و مانع انتقال عفونت آنها به جامعه و سیاست و مدیریت و فرهنگ و اقتصاد شوند؟ شاید یک مفهوم انقلابی بودن و انقلابی ماندن که طی 7-8 ماه اخیر از سوی رهبر معظم انقلاب مورد تأکید قرار میگیرد و سخنان آیتالله جوادی آملی نیز در تداوم آن است، همین مسئله است.
7- وقوع برخی اتفاقات ضد فرهنگی و ضدارزشی در ماههای اخیر که چند مورد آن ذکر شد، فرع بر واقعیت مهمتر است و آن اینکه در میانه یک جنگ فرهنگی، سیاسی و اقتصادی تمام عیار با دشمنان تاریخی ملت ایران هستیم. حمیت، در وسط میدان بودن، تشخیص مسئولیت مواجهه با هجوم ناتوی فرهنگی- سیاسی دشمن و اقدام و عمل به هنگام، همان مسئولیت بزرگی است که از قاطبه دل سپردگان به اسلام و انقلاب (فارغ از تقسیمبندیهای مبتذل و نارسای سیاسی) انتظار میرود. امیر مؤمنان(ع) چندین جا تصریح میکنند که هر کس به مسئولیت جهاد و امر به معروف و نهی از منکر - در سلسله مراتب قلب و زبان و دست - عمل نکند، «مردهای میان زندگان» و کسی است که فضیلتها و رذیلتها (شخصیت) در او زیر و رو شده و بالای او جای پایینش و پایین او جای بالای وی نشسته است. (فمن لم یعرف بقلبه معروف و لم ینکر منکرا، قُلِبَ فَجُعِلَ اعلاه اسفله و اسفله اعلاه- کلمه قصار 375 نهجالبلاغه). اسلام، باغیرت بیطرف و بیتفاوت سراغ ندارد و به رسمیت نمیشناسد.
8- اقدام و عمل را باید در تراز فهم امیر مؤمنان شناخت و انجام داد که مدام میفرمود «قلت لکم اُغزوهم قبل ان یُغزوکم... یُغار علیکم و لا تُغیرون، و تُغزون و لاتَغزون ... به شما گفتم با دشمنان بجنگید پیش از آن که با شما بجنگند، به شما حمله میکنند و میجنگند اما شما حمله نمیکنید» (خطبه 27) و «برای شما نقشه میکشند اما نقشه نمیکشید و مرزهای شما را در مینوردند اما ناراحت نمیشوید. چشم از شما برنمیدارند و در غفلت غوطهورید» (خطبه 34). گویا خطاب آن حضرت در بحبوحه نبرد صفین خطاب به ما هم هست: «از جا کنده شدن و فرار شما را دیدم. فرومایگانی گمنام و بادیهنشینان از شام شما را عقب میراندند در حالی که شما از بزرگان و سرشناسان و شرافتمندان پیشرو هستید... و لقد شَفی و حاوَحَ صدری اَن رأیتکم بأخرهًْ تحوزونهم کما حازوکم... و همانا سوز سینه فرو نشست آن هنگام که دیدم آنان را هزیمت دادید و صفهایشان را در هم شکستید و راندید همانگونه که شما را رانده بودند...» (خطبه 106).
دشمن بیمحابا به میدان آمده است. منظور، آدمهای دم دستی و تفالههای سیاسی و فرهنگی غیر قابل بازیافت نیستند. مقصود دیدن آن اتاق فرماندهی دشمنان است که صفآرایی و نقشهچینی میکند. اگر منطق «اِرمِ ببصرک اقصی القوم- عمق سپاه دشمن را ببین» حق است که همین هم هست، باید فهمید دشمن مشغول کدام طراحی و عملیات است و بیمعطلی و رودربایستی به میانه میدان آمد. مرز «مروت» و ناجوانمردی و بیغیرتی، همین بودن یا نبودن امروز در میانه میدان است.
پشت پرده فائزهگیت
امیر کبیری در سرمقاله روزنامه وطن امروز نوشت:
در سطح رسانههای خارجی شاهد رفتارهای همسو درباره موضوع مهم دیدار فائزه هاشمی با سران فرقه صهیونیستی بهاییت در تهران بودیم. در صدر واکنشها فعالیت تیم رسانهای وابسته به سیاستمداران نولیبرال در آمریکا و انگلیس قابل مشاهده است که بسیاری در ایران همهدفی آنها را بتازگی در مساله «معامله ایران»
-IRAN DEAL- یا همان «برجام» از نزدیک در فضای رسانههای رسمی و شبکههای اجتماعی به یاد میآورند، هر چند تیم رسانهای یادشده دستکم
10سال پیش از این با هدایت سیاستمداران آمریکایی- انگلیسی و به منظور تحقق هدفی مهم و صهیونیستی تشکیل شد. تلاش برای عادیسازی روابط مسلمانان و صهیونیستها بخشی از هدفگذاری باند رسانهای نولیبرالها از مسیر «دیپلماسی شهروندی» برای تحقق پروژه مهم «خاورمیانه جدید» با حق حاکمیت رسمی «اسرائیل» بر منطقه است.
ظالم زیر نقاب صلح
دیپلماسی شهروندی شامل مجموعهای از اقدامات ارتباطی با جامعه حریف به منظور «عادیسازی روابط»، «شناسایی اختلافات»، «مذاکره از مسیر غیرسیاسی» و در یک کلام تاثیرگذاری مستقیم بر مردم است.
مجریان این روش هوشمند با 100 سال سابقه تاریخی رسمی، به طور معمول میکوشند نقاط اختلاف را ابتدا با گفتوگوهای روشمند سست کرده، سپس با حملات رسانهای به تخریب بنیان فکری- ایدئولوژیکی در عقبه آن بپردازند. در واقع دیپلماسی شهروندی نوعی حمله پیشدستانه به پایانههای تشخیصی حریف برای رفع احساسات منفی نسبت به دشمن، به جای ایجاد تغییر در سیاستها و اقدامات جبهه خودی است که موجبات ایجاد «نفرت و دشمنی» در دیگران را فراهم کرده است.
مصداق بارز آن بیماری است که سیستم ایمنیاش از کار افتاده و میکروبهای بیماریزا را در عین تحمل درد و رنج، «دوست» به شمار میآورد. دیپلماسی شهروندی از دوره به قدرت رسیدن خاتمی در ایران، با شدت بسیار زیادی توسط گروهها و سمنهای به ظاهر مستقل غربی برای حل موضوع مهم «دشمنی ایران و رژیم غاصب صهیونیستی» بر ایرانیان اجرا شده است، چرا که سازش اعراب و اسرائیل نیز براساس استدلال آنها به علت حمایت مردم منطقه و دولت ایران از گروههای مقاومت و تنفر عمومی از جنایات صهیونیستها، موکول به تغییر موضع مردم و حاکمیت ایران است. البته همزمان با هجوم مجموعهای از گروههای مجری دیپلماسی شهروندی به ایران از آمریکا و هلند و انگلیس و ترکیه، در منطقه غرب آسیا نیز تلاشهای حاکمیتی برای تغییر فرهنگ ضدصهیونیستی مسلمانان آغاز شد. از بازنگری کتابهای درسی تاریخ و جغرافیا در اردن، قطر، امارات، مصر و فلسطین تا ایجاد دهها فرهنگسرا و خیریه و بنیاد کارآفرینی صهیونیستی در جوامع مسلمان!
سربازان شرقی صهیونیسم
در ایران پرچمداری این تغییرات را پیروان فرقه صهیونیستی «بهاییت» بهعنوان سربازان فرهنگی بیتالعدل- عالیترین مقام تصمیمگیری بهایی در حیفا- طبق نقش تاریخی قدیمی عهدهدار شدند. از نفوذ در ارکان تربیت نسل شامل مهدهایکودک به منظور تسلط بر باورها و عقاید شهروندان آینده تا ترویج سبک زندگی سکولار در فرهنگسراها برای حل پسزمینه اسلامی مردم در مبارزه با ظلم مداوم و تروریسم حاکمیتی رژیم غاصب صهیونیستی.
به طور مثال در کمپین رسانهای «اسرائیل ایران را دوست دارد»، «رون اودری» مجری دیپلماسی شهروندی دولت رژیم غاصب صهیونیستی کوشید ابتدا اختلاف میان ایران و اسرائیل را موضوعی «سیاسی» و «غیرمردمی» جلوه داده و بعد با تبلیغات پیرامون تبعات جنگ، با بازیگری بهاییان، ایرانیان و صهیونیستها را در بعد مردمی «دوست» یکدیگر معرفی کرد. این جنگ روانی وزارت خارجه اسرائیل با حمایت بهاییان اروپایی با کمپین «ایران اسرائیل را دوست دارد»، پاسخ داده شد و با حمایت رسمی نایاک- «شورای ایرانیان آمریکایی»- و لابی رسانهای نولیبرالها، همچون ویدئوی مرگ ندا آقاسلطان به «بمب ویروسی» در گوگل و فضای شبکههای اجتماعی تبدیل شد.
«بمبهای ویروسی رسانهای» به محتوایی گفته میشود که با حمایت و بازمهندسی ابرجستوجوگرهایی همچون گوگل و مشارکت غولهای خبری، در فاصله زمانی کوتاهی بازدیدکننده بسیار زیادی مییابند و به اصطلاح محتوای مذکور به سرعت «جهانی» میشود. در مقابل این عملیات روانی حرفهای برنامهریزیشده که اسرائیل بسیار کوشید آن را «مردمی» و «خودجوش» جلوه دهد، کمپین مردم ایران با نام «ملت عاشق مبارزه با صهیونیستها» به راه افتاد که دقیقا با مقاومت لابی رسانههای نولیبرال و شبکههای اجتماعی غربی، بارها صفحات آن مسدود شد اما با تلاش مسلمانان منطقه هنوز با زبانهای مختلف به فعالیت خود ادامه میدهد.
اقتصاد، کلید تغییر
دیپلماسی شهروندی و تغییرات اجتماعی پیرامونی، نیازمند سرمایه است. یکی از دلایل موفقیت ایران در مبارزه با فرقه صهیونیستی بهاییت، در هم شکستن مشروعیت فعالیت تجاری بهاییان از دوره امیرکبیر تاکنون به علت آشکار شدن کارشکنی آنها در دورههای مختلف در نظامات اقتصادی کشور بوده است. دقیقا به همین دلیل است که اولین گروههایی که به فساد بهاییان پی بردند، تجار و بازاریان مسلمان بودند.
با این وجود بهاییان برای پوششدهی به اقتصاد فاسد خود، در دورههای مختلف کوشیدهاند از مسیر ایجاد خیریه، مسجد، بیمارستان و... با سرمایه حاصل از تجارت مواد مخدر، قاچاق، سوداگری و شبکهسازی جهانی صهیونیستی، پایگاه اجتماعی خود را در جامعه مستحکم کرده و حیاتشان را دوام بخشند. دقیقا مشابه آنچه اسرائیل در فضای تجارت جهانی انجام میدهد و اکنون با تلاش پیگیر مردم، دولتهای اروپایی نیز با جدا کردن کد اقتصادی محصولات تولید فلسطین و جولان از کالاهای تولید رژیم غاصب صهیونیستی با فاز مقابله عملیاتی با جنایتهای هر روزه صهیونیستها در قالب کمپین «بایکوت کالاهای اسرائیلی» همراه شدهاند.
حمله پسابرجامی بهاییان
در چنین شرایطی با ورود ایران به فضای پسابرجام، صهیونیستها در حال تلاشند با نفوذ در شاهراههای اقتصادی ایران از طریق بهاییان، بر تجارت و فرهنگ و در بعد وسیعتر «جامعه ایرانی» مسلط شوند. فعالیت شدید امثال کامران الهیان برای نفوذ در فضای شرکتهای دانشبنیان و خرید مشهورترین استارتاپهای ایرانی توسط شرکتهای گمنام خارجی پس از معرفی در همایش «آیبریج» با حمایت رسمی عناصر بهایی و سیاستمداران
عرب- اسرائیلی همزمان با تلاش مضاعف بهاییان هند و انگلیس برای بازگشت به بستر اقتصاد ایران را نیز میتوان تلاش برای بازمهندسی اجتماع ایران از مسیر شبکهسازی اقتصادی- اجتماعی تحلیل کرد. اما ساختارسازی یادشده طبیعتا نیازمند خطشکنی امنیتی در حوزه اجتماعی است. در چنین فضایی حرکت انتحاری فائزه هاشمی در دیدار با سران بهایی در دوره مرخصی از زندان و کمپین رسانهای جدی نولیبرالها پس از این واقعه در یارگیری از مردم برای قبحزدایی از فعالیت اقتصادی- اجتماعی بهاییان را میتوان در پازل بزرگتر «سازش مردم خاورمیانه با صهیونیستها» با کمک بزرگ آقازادههای عرب و ایرانی برشمرد. کما اینکه در عربستان نیز ولید بنطلال، میلیاردر مشهور سعودی و در اردن و قطر و مصر نیز همزمان، شاهزادهها و فعالان اجتماعی، پروژه قبحزدایی از «دوستی با ظالم صهیونیست» را آغاز کردهاند.
فصل میوهچینی انگلیس
امروز انگلیس میکوشد میوه تلاشهای 100سال پیش ماسونهای صهیونیست کمپانی هند شرقی در پایهگذاری فرقه بهاییت در ایران، همزمان با کاشت نطفه ناپاک «صهیون» در فلسطین را برداشت کند، آنگاه که «پدیده ثابتی» سخنگوی بهاییان لندن، در شبکه سلطنتی بیبیسی میگوید: «در مرحله اول باید بگویم که از اینگونه اشخاص باید تقدیر شود.
یکی از عواملی که باعث تقویت روح جامعه بهایی است همین حمایت اشخاص والایی مثل فائزه رفسنجانی است. این مساله در خلأ به وجود نیامده، بلکه حاصل ارتباط داشتن و گفتوگو با بهاییان در زندان و آشکار شدن دروغ بودن مسائلی است که به بهاییان نسبت داده میشود». در حقیقت سخنگوی بهاییان به این موضوع معترف است که والاحضرت فائزه، در معرض «دیپلماسی شهروندی» جامعه بهاییان قرار گرفته و باورها و ارزشهای خود را در این تبادل باخته است. این پروژه بسیار فراتر از بازیهای کودکانه سیاسی یک آقازاده در عرصه سیاست است و نشان از عمق نفوذ تیمهای عملیات روانی دشمن در جامعه ایرانی دارد. بویژه که در موضعگیری احزاب سیاسی غربگرا، به جای واکنش صحیح در برابر عملیات رسانهای دشمن، شاهد مرثیهسرایی برای «افول قدرت» هاشمیرفسنجانی هستیم! گویی حفظ «رفسنجانی پدر» از حفظ اسلام مهمتر است!
با اتکا به مستندات و تحلیل ارائهشده، انتحار فائزه هاشمی در مشروعیتبخشی به بهاییان بهعنوان بازوان اجرایی عملیات اجتماعی- اقتصادی ضد مردم ایران را میتوان بخشی از پروژه نفوذی «برجام 2» برای ایجاد دوقطبی تغییر آرمانی در کشورمان به حساب آورد. پروژهای که هدف از آن فراهمسازی مقدمات لازم برای ایجاد تغییر در اهداف بالادستی حوزه سیاست خارجی ایران به منظور نجات اسرائیل از «بنبست منطقهای» است.
ذات رقابت سياسي
الهه كولايي در سرمقاله روزنامه اعتماد نوشت:
تشكيل جلسات مقدماتي منتخبان مردم، با عنوان فراكسيون اميد يا فراكسيون اصولگرايان يا هر نام ديگري، گامي موثر و تعيينكننده در جهت ايفاي وظايف نمايندگي است. گامي براي برآورده كردن مطالبات و خواستههاي موكلاني كه در اين انتخابات بار ديگر رشادت و آگاهي ملت بزرگ ايران به ويژه زنان و جوانان را به نمايش گذاشتهاند.
آنچه در جريان انتخابات اخير در كشور ما رخ داد، نشان ميدهد كه مردم ايران به كمك تجربههاي ارزشمند تاريخي خود در شرايطي كه اين منطقه با بحرانهاي گوناگون و چالشهاي خطرناك و نگرانكننده مانند مقاوتهاي سخت و خونين حكومتهاي تمركزگرا و اقتدارگرا در برابر اراده و خواست مردم روبهرو است، توانستهاند انتخاباتي پرشكوه را به نمايش گذارند.
انتخاباتي كه ظرفيت تحقق دموكراتيك شدن در اين نظام است، حالا گامي بلند به سوي دموكراسيسازي را از سوي منتخبان ملت در اين كشور برميدارد. آنچه در كشور ما اتفاق افتاد و به شكلگيري تركيب جديدي از نمايندگان و منتخبان مردم در مجلس شوراي اسلامي منجر شد، تكليفي دشوار و تاريخي را بردوش نمايندگان ملت قرار داده است.
فراكسيونهايي كه در اين مجلس تشكيل ميشود بايد اجرايي كردن اصول مختلف قانون اساسي جمهوري اسلامي را كه به راستي خونبهاي شهداي گرانقدري است كه نه تنها در طول دهههاي گذشته بلكه طي صدها سال در اين سرزمين براي دفاع از حقوق و آزاديهاي مردم پرداخته شده، را در دستور كار خود قرار دهند. اجرايي كردن اصول قانون اساسي براي همه منتخبان مردم، كه از يك حوزه انتخابيه مشخص برخاستهاند و پس از انتخاب شدن به منتخبان و نمايندگان كل ملت ايران تبديل ميشوند، تكليف اصلي و رويكرد تعيينكننده مفروضي است كه برعهده آنها قرار گرفته است.
اين فراكسيونها ضمن آنكه به هويت نمايندگان براساس برنامهها و شعارهاي انتخاباتي انسجام ميبخشند و خطوط و اشكال اصلي آن را ارايه ميدهند، بايد بر اساس تعامل سازنده براي برابر كردن انتظارات مردم تلاش خود را سامان بخشند. انتظار مردم ايران از منتخبان خود در مجلس شوراي اسلامي حركت يكپارچه و منسجم در جهت استفاده از ظرفيتهاي قانوني در جهت برآورده كردن خواستههاي مادي و معنوي مردم است؛ مردمي كه صبورانه همه سختيها و دشواريها را تحمل كرده، فرازهاي مهم تاريخي را پشت سر گذاشتهاند و اينك در فضاي پسابرجام از منتخبان خود در مجلس شوراي اسلامي انتظار اصلاح و وضع قوانين مناسب در جهت دفاع از حقوق قانوني خود و از سوي ديگر اعمال نظارت جديد و همهجانبه بر همه نهادهاي قدرت را دارند.
اين تكليفي بسيار مهم و تعيينكننده و سرنوشتساز است كه در چارچوب شكلگيري فراكسيونهاي سياسي داخل مجلس از وزن توجه به اين موضوع نميكاهد و ضرورت اين يكپارچگي و حركت منسجم به سوي شرايط مناسب و مطلوب براي همه آحاد ملت را بار ديگر براي منتخبان مردم گوشزد ميكند. با توجه به اينكه رقابتهاي سياسي در ذات هر فعاليت اينچنيني در همه جهان بوده و هست، پس نبايد فراموش كرد كه منتخبان وظيفه مهمي را در بالاترين نهاد تجلي اراده مردم در يك نظام اسلامي بر عهده دارند كه بايد در طول چهار سال آينده آن را عملياتي سازند.
بازی برجامی در زمین دلواپسان
جاوید قرباناوغلی در سرمقاله روزنامه شرق نوشت:
حجم سنگین تهاجم جریان افراطی، وسعت مشکلات اقتصادی بیپایان بازمانده از دولت احمدینژاد، پیشرفت کُند اجرای برجام در موضوع پولهای بلوکهشده زمان تحریم و نحوه استفاده از منابع مالی جهان به دلیل استمرار سیاستهای آمریکا و مواردی ازایندست سبب شده برخی از مسئولان اجرائی کشور نیز بهگونهای از «پیمانشکنی آمریکا» سخن بگویند که گویی باید همه مشکلات یکشبه حل میشد و اکنون که این اتفاق نیفتاده؛ پس ما راه را اشتباه رفته و بیهوده با طرف مقابل تعامل سازنده برقرار کردهایم. اینگونه سخنگفتن خواسته و ناخواسته بازی در زمین دلواپسان، امتیازدادن به جناحی است که برای جلوگیری از توافق هستهای هر کاری که توانست، کرد و مأیوسکردن مردم از بزرگترین دستاورد کشور در عرصه بینالمللی در چند دهه گذشته است.
سخنان مسئولان دولت چنان خوشایند دلواپسان قرار گرفته که روزنامه سخنگوی این جریان با آبوتاب سخن ظریف در دیدار با موگرینی را تیتر اول خود کرده و از قول وزیر خارجه کشورمان نوشته: «ما حدود ۳۰ ماه مذاکرات فشردهای را برگزار نکردیم که حالا تنها سندی خالی داشته باشیم». درباره دستاوردهای شگرف برجام سخن بسیار گفته شده و نیازی به تکرار آن نیست. سخن نگارنده در این یادداشت تأثیر برجام در بهبود روابط با جهان و نقش دیپلماسی در روانسازی همکاریهای اقتصادی با دیگر کشورها، افزایش مبادلات تجاری و جذب سرمایهگذاری خارجی است که از اولویتهای کشور در بهحرکتدرآوردن چرخهای اقتصاد و بهویژه صنعت عظیم نفت است که میتواند در بهبود فضای کسبوکار، کاهش تورم، خروج از رکود و اشتغال را که از معضلات پیشروی دولت یازدهم است، نقش داشته باشد.
از اولین روز اجرای توافق هستهای، ایران پذیرای تعداد درخورتوجهی از مقامات ارشد کشورهای جهان بوده و مقامات عالیه کشورمان میزبان سران دولتهای جهان از پنج قاره جهان هستند. حسن روحانی همان روز با ابراز خرسندی از توافق انجامشده میان ایران و شش قدرت جهانی درباره برنامه جامع اقدام مشترک از صفحه جدیدی در تاریخ کشور و انقلاب صحبت کرد که بر مبنای آن میتوان معضلات جهانی را از طریق راهحلهای کمهزینهتر و مسیرهای کوتاهتر حل کرد.
از یاد نبردهایم و اسناد روابط خارجی کشور نیز شاهد آن است که در هشت سال دولت نهم و دهم فقط در مواردی نادر چنین رویدادهایی را در کشور شاهد بودیم که رهبران بزرگترین کشورهای جهان پس از ١٢ سال گزافهگویی و تبلیغ، برای حضور در ایران و ملاقات با مقام معظم رهبری و رئیسجمهور از یکدیگر سبقت بگیرند. بعید است بتوان کسی را پیدا کرد که فرق شرایط کنونی را با گذشته درک نکند و از استقبال جهان از شرایط جدید کشور ناخرسند باشد و شرایط قبل را مایه مباهات و سرافرازی بداند. موتور محرک برجام کشورهای جهان را به سوی ایران کشانده است. فرصتها بسیار محدود و مخالفان بسیار فعال هستند. بهرهجویی وزارتخانهها و سازمانهای دولت از فضای مثبت بینالمللی فرصتی برای جذب منابع خارجی و تزریق آن در بخشهای اولویتدار برنامه توسعه کشور از اهم کارهاست.
نباید اجازه داد سیستم بوروکراتیک به مانعی برای تحقق این مهم تبدیل شود. شواهد حاکی از آن است که خلأهای قانونی، ناکارآمدی سازوکارهای مدیریتی و نابسامانی در بخشهای اجرائی به مانعی جدی در استفاده از فرصت سفرهای متعدد و پرتعداد کشورهای مطرح جهان تبدیل شدهاند. درعینحال باید توجه داشت که برجام پنجرهای برای ورود عزتمندانه به جهان و استفاده بهینه از فرصتی است که بهواسطه توافق هستهای فراروی ایران قرار داده شده است. لازمه این مهم پیگیری مجدانه سیاست خارجی «تعامل با جهان» است که در هیچ شرایطی نباید درباره آن تردید کرد و موانع اجرای برجام در اراده روحانی و تیم دیپلماسی او در درستی و کارآمدی سیاست تعامل، تزلزل ایجاد کند. دولت باید با استفاده از همه ابزارهای محدود رسانهای به افکار عمومی نشان دهد اگر برجام نبود، اکنون در چه وضعیتی قرار داشتیم. این مهم را اکنون روحانی و تعدادی از رسانههای اصلاحطلب حامی دولت به دوش میکشند و جای خالی وزیران، مشاوران و مدیران ارشد دولت یازدهم در پیشبرد این هدف بهطور کامل خالی است.
باید مردم درک کنند که برخورداری روابط متوازن و مبتنی بر اعتماد و احترام متقابل با کشورها و قدرتهای جهان مغایرتی با اعتمادسازی و حل مشکلات دیرینه با کشورها ندارد. میتوان بر اصول و ارزشهای خود پایبند بود و با زبان منطق از آن دفاع کرد و از روابط خوبی با کشورها و نهادهای منطقهای و بینالمللی برخوردار بود. ایران درحالحاضر از جذابترین مناطق برای سرمایهگذاران در شرایط رکود حاکم بر جهان است، ضمن اینکه تحکیم پیوندها با کشورهای مطرح جهان خودبهخود امنیت را در سطح بینالمللی برای کشور در پی خواهد داشت.
مشکل عمده در این مسیر اقدامات غیرمنطقی، احساسی و القای سیاست خارجی چالشی با جهان است که موجب تردید سرمایهگذاری خارجی در کشور میشود. از این منظر ادامه جریان دلواپسی در داخل و استمرار وضعیت بیثبات منطقه برخلاف مصالح و منافع ملی و مانعی بزرگ برای قراردادن چرخهای صنعت در ریلهای توسعه کشور و ریختن آب در آسیاب رقبای منطقهای است. آنها بهشدت نگران ورود قدرتمند ایران به فضای بینالمللی و استفاده از ظرفیتهای جهان هستند. اقتصاد متکی به نفت و صنایع نفت و گاز ما نیازمند سرمایهگذاری کلان و بهرهگیری از فناوریهای پیشرفته روز است.
در شرایطی که اوضاع منطقه از کنترل خارج شده و به سوی گسترش ناامنی و تشدید فشار به ایران در حرکت است کمتوجهی به اجرائیشدن بیکموکاست برجام سبب خواهد شد، سرمایهگذاران میل و رغبتی برای حضور در ایران نداشته باشند. ایران میتواند لنگرگاه باثبات تأمین امنیت منطقه باشد و در ائتلافی (حتی نانوشته) با همه کشورهای جهان، ازجمله آمریکا، برای مقابله با تروریسم سازمانیافته و گروههای تکفیری اقدام کند؛ اقدامی که ایران را بهعنوان پرچمدار صلح و ثبات در جهان و منطقه و البته نماینده جلوه و چهره رحمانی از اسلام معرفی خواهد کرد. دیپلماسی کارآمدترین ابزار برای برونرفت از بحرانهاست. استفاده از این ابزار که وزارت امورخارجه در خط مقدم آن قرار دارد، نیازمند استفاده از نیروهایی در بخشهای مدیریت سیاست خارجی است که به رویکرد دولت جدید ایمان داشته باشند، نه اینکه براساس دستورالعملهایی مدیریتی آن را پیگیریکنند.
برجام به گل ننشسته است
علي اكبر فرازي در سرمقاله روزنامه آرمان نوشت:
بعد از توافق ايران با كشورهاي ۱+۵ دوره جديدي از روابط با سايركشورها آغاز شد. البته در زمان مذاكرات، توقعات بيش از اندازه نسبت به نتايج برجام در ميان اقشار مختلف مردم جامعه ايجاد شد كه نادرست بود.
اين انتظارات درصحنه واقعي موجب شد عدهاي به دنبال به نتيجه رسيدن زود هنگام نتايج برجام باشند و عدهاي ديگر نيز آگاهانه نداي «به گل نشستن برجام» سر دهند. اگر واقع بينانه به توافق هستهاي نگريسته شود اين نتيجه حاصل خواهد شد كه مذاكرات ميان ايران و شش قدرت مطرح جهان بسيار موفقيت آميز بود. از مذاكرات فشردهاي كه حدود ۲ سال به طول انجاميد نبايد انتظار عيان شدن نتايج آن در كوتاهمدت را داشت و تاكيد نمود كه در چند ماه بايد دستاوردهاي برجام نمايان شود. كارشناسان درحين مذاكرات هستهاي درباره ابعاد مختلف بحث ميكردند اما هيچ گاه به سختي اجراي توافق و لغو زمانبرتحريمهاي ظالمانه اشارهاي نشد.
گرچه براي لغو قطعنامههايي كه در زمان دولت گذشته از سوي كشورهاي ديگر بر عليه ايران صادرشد نياز به دو دهه زمان بود اما تيم مذاكرهكننده دولت يازدهم با شايستگي تمام به نحوي عمل كرد كه تمامي اين قطعنامهها را لغو كردند و كشورهاي۱+۵ و سازمان ملل رسما لغو قطعنامهها را اعلام كردند.
البته ايران قبل ازتحريمهاي هستهاي شاهد تحريمهاي ظالمانه ديگري از سوي آمريكا بود و در نتيجه اگر امروز بانكهاي بزرگ دنيا در هراس براي ورود به ايران و مبادلات مالي هستند ناشي از ترسي است كه مقررات بانكهاي آمريكايي براي آنها ايجاد كرده است. رفع دغدغههاي اين بانكها نيازمندكار كارشناسي و فني از سوي ايران، بانكهاي بينالمللي و آمريكايي است كه قدم اساسي را در اين راه بايد دولتمردان آمريكايي بردارند.
در همين راستا آمريكا نشستي با كشورهاي اروپايي برگزار كرد و جان كري درآن نشست اطمينان داد اگر بانكهاي اروپايي در چارچوب اعلام شده با ايران مبادلات ارزي انجام دهند، جريمه نخواهند شد. اين گفته جان كري به هيچوجه براي بانكهاي اروپايي ضمانت اجرايي ندارد. آمريكاييها بايد از طريق وزارت خزانهداري به صورت مكتوب به بانكهاي اروپايي تضمين دهند در صورت برقراري ارتباطات مالي با ايران مشمول تحريم آمريكا نخواهند شد. مشكل بانكي به وجود آمده يك مشكل سياسي و فني است و اگر آمريكاييها صادقانه با موضوع برخورد كنند، هر دو صورت قضيه قابل حل است تا سرمايهگذاران خارجي با انگيزه بيشتري در ايران سرمايهگذاري انجام دهند.
بديهي است آنچه مد نظر ايران در زمينه برجام بود، اجرا نشده و اين آمريكاييها هستند كه بايد اين مساله و بدعهدي به وجود آمده را از ميان بردارند. بنابراين آمريكاييها بايد رسما به سرمايهگذاران خارجي و بانكهاي اروپايي اطمينان بدهند كه بعد از سرمايهگذاري در ايران جريمهاي براي آنها در نظر گرفته نخواهد شد.
همچنين از سوي ايران نيز بايد زمينههاي لازم براي پذيرش سرمايهگذاري در داخل كشور ايجاد شود. همچنين چنانچه آمريكاييها و ديگر كشورهاي غربي به بدعهديهاي خود ادامه بدهند بايد اطمينان داشته باشند كه ايران نيز در چارچوب همين توافق برجام امكان اقدام قانوني متقابل خواهد داشت.
بنابراين برجام نه تنها به گل ننشسته بلكه رفته رفته در حال به ثمر نشستن است و بايد براي اجرايي شدن كامل آن صبوري به خرج داد. نبايد در ابتداي كار توقع در جامعه ايجاد ميشد كه با برجام همه مشكلات بلافاصله حل خواهد شد، چرا كه نياز زيادي به مذاكرات و گذشت زمان است و بايد زمان محدود دولت اوباما را نيز درنظر داشت و مذاكرات فشردهاي براي اجرايي كردن هرچه سريع تر و كاملتر برجام و از بين بردن نقصهاي آن انجام داد.
ريشه ايرانهراسي امريكا چيست؟
زينب عمراني در یادداشت روز روزنامه جوان نوشت:
دو رويکرد عمده در ميان تحليلگران امريكايي نسبت به علل آزاد نشدن پولهاي بلوکه شده ايران وجود دارد که نه موازي، بلکه در ظاهر متفاوت و در نهايت به يک باور و نقطه مشترک ختم ميشوند.
رويکرد راديکال بر اين باور است که ايران هميشه در منطقه اساس ناامني و قدرتطلبي بوده است. ايران تفاوتهاي عقيدتي آشکار و ريشهاي با امريكا و رژيم صهيونيستي دارد و حتي براي اين رژيم در فلسطين حق حيات قائل نيست. در نتيجه با حذف تحريمها و سرريز سرمايه به اين کشور، بدون شک از آن براي گسترش شهرکهاي موشکي و نظامي زيرزميني و کوهستاني خود، خريد سلاحهاي فوقپيشرفته به ويژه از روسيه بهره خواهد برد و تمام اين موارد به آتشافروزي و به دنبال آن در خطر افتادن حيات امريكا و رژيم صهيونيستي خواهد انجاميد.
و اما رويکرد ميانهرو با يک پله عقبگرد و البته با حفظ موضع تأييدآميز خود نسبت به پولهاي بلوکه شده ايراني، چنين تحليل مينمايد که اگر اين پولها آزاد شود، در شرايط حاضر براي ايران ميتواند حکم «مهره رخ» را در شطرنج «روابط بينالملل» بازي كند که عبارتند از سرعت گرفتن چرخه توليدات، افزايش فرصتهاي شغلي، تحقق بهتر پارامترهاي اقتصاد مقاومتي و در نهايت تسهيل روند حل و فصل و مديريت و خروج از مشکلات داخلي را براي ايران فراهم آورد.
ورود به بازارهاي جهاني، با توجه به بهترين موقعيت ژئوپلتيک ايران در منطقه و نيز انرژيهاي فسيلي سرشار در اين خاک، به تدريج ايران را به يک قطب قدرت نه در منطقه که در جهان مبدل خواهد ساخت و آنگاه هدف اصلي برجام يعني «مهار ايران» محقق نخواهد شد و يک «قدرت بازدارنده تقابلي» باسابقه اختلافهاي ديرين سد راه منافع امريكا در منطقه برجستهتر خواهد شد. آنچه در اين گفتمان چه راديکال و چه ميانهرو به خوبي مشهود است، سه نکته بارز و اساسي است:
1- امريكا به گونهاي از پولهاي بلوکه شده ايران سخن ميگويد که گويي اين اموال بدهي دولت ايران به مردم امريكا بوده و قرار است از خزانه ملي امريكا به ايران بخشيده شود، نه اينکه اين پولها سرمايه و حق کشور ايران است که توسط امريكا پيشخور شده است!
2- در حال حاضر بزرگترين مانع سر راه اجرايي شدن و قدرت مانور برجام، انديشه «ايرانهراسي» است که ريشه در باورهاي واهي و مسموم نسبت به ايرانيان در امريكا دارد که خود ناشي از «تبليغات وسيع» و «ديپلماسي نرم» سرمايهگذاري شده دال بر منفينمايي از ايران در مجامع جهاني توسط امريكا و رژيم صهيونيستي است، نمونه آن تبليغات گسترده عليه ايران مبني بر دخالت در حملات تروريستي 11 سپتامبر است.
3- «کنترل و مهار» ايران و قدرت فزاينده کشور که در حال تبديل شدن به يک نيروي قدرتمند بازدارنده در منطقه است، خود آشکارترين علت ايرانهراسي و به دنبال آن ايرانستيزي و بلوکه کردن پولهاي ايران است. ايالات متحده از همان روزهاي نخست توافق، نه با انگيزه کمک به حل معضلات داخلي و خارجي ايران که با هدف عملياتي کردن تئوري خود دال بر «کنترل کردن رفتارهاي جمهوري اسلامي» و مهار آن و تأثير و نفوذ بر جريانها و تصميمات داخلي ايران، تا رسيدن به نقطه «عکسالعملسازي ديپلماسي ايران»به پاي ميز مذاکره آمد. هدفي که پس از برجام تا حدي بدان دست يافت و از ديپلماسي خارجي ايران به جاي روند عملگرا، يک جريان عکسالعملي ساخت. حتي باراک اوباما صراحتاً اعلام کرد که برجام وسيلهاي خواهد بود که ما منطقه و جهاني امنتر داشته باشيم. اين سخن علاوه بر آنکه نگاهي ايرانهراسانه و تروريسمانگاري در آن موج ميزند، به وضوح حاکي از اين معني است که ايران از اين پس تحت سيطره، کنترل و نظارت بيشتر امريكا خواهد بود. اما امريكا از اين مواضع ايرانهراسي چه سودي ميبرد!؟ تاريخ گواه اين حقيقت است که رواج اين انديشه و تخريب وجهه جهاني جمهوري اسلامي و انقلاب اسلامي رمز بقا و هژموني تحميلي ايالات متحده بر جهان است:
1- ايرانهراسي به ويژه در سالهاي اخير باعث فروش سلاحهاي کشتارجمعي و نيز جذب متحدان عربي حوزه خليج فارس عليه ايران به منظور انزواي جهاني ايران - حتي توسط همسايههاي کشور- با هدف عقب نشاندن از اقدامات و مواضع خود و مهار آن بوده است.
2- ايرانهراسي همچنين تئوري امريكا براي ايجاد سدي بزرگ در مقابل امواج بيداري اسلامي در کشورهاي مختلف جهان ميباشد. در سه دهه گذشته خيزشهاي اسلامي متعددي متأثر از انقلاب اسلامي، نه تنهادر منطقه که در آفريقا و امريكا رخ داده است. انديشه «تروريسم» و الحاق آن به نام مقدس اسلام و نيز ايران و حمايت از رشد گروههاي منحط تکفيري همچون طالبان و داعش در منطقه، از دستاوردهاي اتاق فکر غرب براي تقابل با اسلام و اشاعه آرمانهاي انقلاب اسلامي در سطح جهان بوده است.
3- ايرانهراسي و ايرانستيزي تنها گزينه موجود براي ادامه حيات رژيم صهيونيستي در فلسطين اشغالي است تا نوک پيکان خصومت، خشونت و جنگافروزي از نزديکترين همپيمان امريكا به سمت ايران بچرخد و مواضع ايران نسبت به مسلمانان فلسطين اشغالي به جاي انساندوستي، برادري و اتحاد اسلامي، وجهه قدرتطلبي و کينهتوزي در سطح جهان پيداکند. آنچه پرواضح است اين چرخه معيوب «ايرانهراسي»، «کنترل و مهار» و «اقدامات بازدارنده و خصمانه عليه ايران مانند بلوکه کردن پولهاي ايراني» هميشه محور انديشه، گفتار و ديپلماسي ايالات متحده نسبت به جمهوري اسلامي بوده و هرگونه رفتاري را از دولتمردان امريكايي حتي در دوران بعد از توافق هستهاي ميتوان با قرار دادن در اين فرمول به خوبي درک، تحليل و ريشهيابي کرد. امريكا به برجام نه به عنوان دري براي ورود ايران به بازارهاي جهاني که به عنوان دژ و قلعهاي براي «کنترل» ايران مينگرد و اين ايرانهراسي و ترس از قدرت گرفتن بيشتر ايران در منطقه و جهان- به علت تفاوتهاي عقيدتي بنيادين- بلاشک نه تنها مانع اجراي حقيقي و کارآمد برجام، که مانعتراشيهاي فراواني را در مسير رشد اقتصادي، صنعتي، سايبري و غيره موجب خواهد شد كه نمونه جديد آن رفتن بخش بزرگي از سرمايه ملي در ابهام براي بازگرداندن به کشور است.
ای کاش مجلس نهم پایان بهتری داشت
روزنامه جمهوری اسلامی در بخش سرمقاله امروز خود نوشت:
زمان زیادی به پایان کار مجلس نهم باقی نمانده است. این مجلس در روزهای پایانی قاعدتاً باید سعی کند کار نیمه تمام یا اقدامی نیمه کاره برای آیندگان باقی نماند ولی این روزها وقت مجلس به کار دیگری سپری میشود.
نطق برخی نمایندگان در حکم عقدهگشائی، سمپاشی و ناسزاگوئی در مقیاسی بیحد و مرز است که بداخلاقیهای سیاسی یک جناح و گروههای وابسته به آن را در یک تصویر کامل، بازتاب میدهد. روشن است که برخی از این جماعت، چون از ورود به مجلس دهم بازماندهاند و نتوانستهاند نظر مردم را جلب کنند اکنون با فحاشی و اهانت به انتقام گرفتن روی آوردهاند. در این میان کسانی هم هستند که به مجلس آینده راه یافتهاند ولی ماموریت دارند با سیاهنمائی، فضای آینده را تیره و تار جلوه دهند.
ایکاش این نمایندگان، عصاره فضائل مردم بودند و چهره بهتری از مجلس را تصویر مینمودند. این خاطره خوشی برای مردم از مجلس مهم نیست که حتی در آخرین روزهای موجودیتش همانند بسیاری از روزها، هفتهها و ماههای گذشته از تریبون آن شاهد عقدهگشائی، دروغگوئی و سمپاشی علیه تقریباً همه چیز باشیم. روشن است که نمایندگان مجلس در انتقاد و اظهارنظر آزادند و نه تنها حق دارند بلکه تکلیف و مسئولیت آنها اقتضا میکند که بیانگر حقایق باشند و با هدف اصلاح، تکمیل و تصحیح خط مشی مجلس و جامعه به نقد سازنده و اصلاحگر بپردازند.
این راه بسته نیست ولی انتقاد با فحاشی، ناسزاگوئی، سیاهنمائی، اهانت و عقدهگشائی متفاوت است. قطعاً وارونه جلوه دادن حقاق با هدف و سرپوش گذاشتن بر واقعیات عینی و ملموس، راهکار مناسبی برای کسب شهرت و حفظ محبوبیت نسبی این و آن نیست و نتایج معکوس آن به هرحال آشکار میشود که شده است.
مجلس در نظام جمهوری اسلامی، شان و جایگاه و منزلت ویژهای دارد و جای افراد مومن، صالح و مبادی آداب است که با کلام فاخر سخن بگویند و زبانشان بر خلاف شان و منزلت مجلس، جامعه و انقلاب به حرکت در نیاید. خشم خود را مهار کنند با کلام موهن موجبات خشنودی دشمنان و دلگیری یاران و یاوران انقلاب نشوند. زمینهای برای تفرقه و تشتت فراهم نسازند وآب به آسیاب دشمن نریزند.
اما آیا برخی نمایندگان مجلس نهم اینگونه بودند و اینگونه عمل کردند؟ کسی که خود را یک تنه، به جای ملت میگذارد و طوری سخن میگوید که انگار همه مردم در او خلاصه میشوند و به جای ملت همه چیز را به زیر سئوال میبرد، قطعاً دچار عقده خود بزرگ بینی شده و خودش هم نمیداند که در زمین دشمن بازی میکند. آنکس که مدعی است چهرههای محبوب، ماندگار و دارای پایگاه مردمی را مردم طرد کردهاند، گوئی حقایق جاری کشور را وارونه میبیند یا سعی دارد وارونه جلوه دهد که اینگونه به دروغپردازی متوسل شده است.
مردم با آگاهی و صبر و متانت خود، این طرز فکر و اصحاب آن را طرد کرده و به حاشیه راندهاند. آنها که هنوز هم با علم به خرابکاریها و فضاحتهای آشکار و نهان دولتهای گذشته در آن دوره تاسفبار 8 ساله هنوز هم با پردهپوشی و فریبکاری و سیاهنمائی سعی دارند بر آنهمه زشتی، پلشتی، ندانمکاری، بیبرنامگی و سوء مدیریت آشکار سرپوش بگذارند، اگر چه در این کار غیرمسئولانه و شرمآور ناتوانند و شکست خوردهاند ولی اگر ذرهای وجدان و صداقت داشتند، بیش از این ادامه نمیدادند و اعتراف میکردند که برخلاف منافع موکلان و به زیان مصالح کشور عمل کردهاند.
مسائل و مصادیق، فراوانند ولی این جماعت اگر بتوانند پاسخ مناسبی فقط برای یک سئوال جامعه ارائه کنند که در اوج درآمدهای کلان نفتی و غیرنفتی کشور در طول آن دوران که کشور شاهد درآمدی بیش از کل تاریخ صادرات نفت ایران بوده، چرا باید آنهمه بیکار باشند؟ نرخ تورم به 48درصد برسد؟ ارزش پول ملی کشور، به یک چهارم برسد؟ نرخ رشد اقتصادی منفی شود؟ آنهمه ثروت ملی غارت شود؟ انضباط اقتصادی دولت و نظام پولی کشور از میان برود که امثال بابک زنجانیها از رمق اقتصاد ملی فربه شوند؟ صندوق ذخیره ارزی یا صندوق توسعه ملی تهی شود؟ اما دولت آن دوران همچنان پاکدستترین دولت تاریخ ایران از زمان مادها معرفی گردد؟ به راستی آنهمه ثروت کجا رفت؟ آنهمه فرصت طلائی چگونه به هدر رفت؟ و چرا هیچکس جوابگو نیست؟ چرا همان نمایندگانی که رای و نظرشان را به 5 میلیون تومان میفروختند و برای دستبوس آن کسی که برای مجلس حتی در ذیل امور هم شانی قائل نبود، به صف میایستادند، امروز مدعی شدهاند؟
همین بیوزنی و بیاعتباری بعضی از همین آقایان پرادعای امروز مجلس بود که دیروز باعث وهن مجلس و بیاعتباری نظام تقنینی در چشم دولتهای نهم و دهم شد که حتی کلام نافذ امام(ره) را زیر پا گذاشتند که میفرمود مجلس در راس امور است.
این جماعت با آن پرونده سیاه و آن عملکرد حقیرانه در برابر دولتهای نهم و دهم قاعدتاً اگر اندکی برای مردم ارزش و اعتبار و شعور سیاسی قائل میبودند، امروز نبایستی جرئت سر بلند کردن داشته باشند تا چه رسد به اینکه گستاخانه سعی کنند همه چیز به غیر از عملکرد سیاه خود و همفکرانشان در گذشته را به زیر سئوال ببرند.
این سخنان در زیر نگاه تیزبین مردم قرار دارد و از حافظه تاریخی ملت محو نخواهد شد. حتی کارنامه سیاه این جماعت در ماجرای برجام و آن سیاهنمائی کینهتوزانه هم در صفحات تاریخ و در ذهن مردم هوشمند ما ثبت و ضبط شده است که جماعتی مدعی اطاعت از رهبری، چه فضاحتی را به راه انداختند تا همه چز را در کام مردم تلخ نمایند. حال آنکه رهبری بر تمامی جزئیات برجام نظارت داشتند و نهایتاً هم بر آن صحه گذاشتند.
برجام حاصل زورآزمائی یک ملت با قدرتهای جهانی بود و هنوز هم بایستی با اقتدار، اراده پولادین با بهرهگیری از پشتوانه عظیم مردمی بر حفظ و ارتقاء منافع ملی در این مقوله تلاش و پیگیری کرد ولی نه مردم و نه تاریخ از یاد نخواهند برد که عدهای سیاستباز بخاطر آنکه بر عملکرد سیاه دوره حاکمیت آنها خدشهای وارد نیاید، سعی کردند همه چیز را خدشهدار جلوه دهند در حالی که برجام، مسئله هستهای و مذاکرات 1+5 موضوعی فراجناحی و خارج از قلمرو زورآزمائیهای سیاسی ـ جناحی بوده و هست.
اکثریت همین مجلس نهم و حتی برخی اعضای شاخص کمیسیون کذائی در چارچوب مصالح کشور زیر بار جوسازیهای عدهای از خارج مجلس نرفتند ولی اگر این جماعت زورشان نرسید و شکست خوردند، نباید عقدههای ناشی از ناکامی و شکست را در جائی دیگر تلافی کنند و بخواهند چهره نامآوران و پیشکسوتان انقلاب را خدشهدار سازند. خوشبختانه مردم نشان دادهاند که سرمایههای انقلاب و نظام و کشور را به درستی میشناسند و به دیدگاهها و رهنمودهای راهگشای آنان باور دارند و برای سمپاشی عناصر حقیری که بخاطر ناکامی طیف سرخوردهشان همه چیز را به زیر سئوال میبرند، حتی پشیزی ارزش و اعتبار قائل نیستند. عمر این مجلس همین روزها به پایان میرسد اما ایکاش مردم از انتخاب دیروز خود در باب مجلس نهم تا این اندازه متاسف نمیبودند که ناچار به تجدیدنظر در ساختار آن باشند و سه چهارم بافت مجلس نهم را کنار بگذارند. این وضعیت موجب میشود که همگان بگویند ایکاش مجلس نهم پایان بهتری داشت.
بُـکسل يک نظريه در بي بي سي
محمدکاظم انبارلویی در سرمقاله روزنامه رسالت نوشت:
ليبراليسم يک دين تمام عيار تقلبي بشر ساخته است. مارکسيسم هم با کمال پررويي همين ادعا را داشت. تئوري پردازان مدرنيسم در سه ساحت فاشيسم، ليبراليسم و مارکسيسم، در بيان آنچه هست و نيست اعم از فلسفه وجودي حيات گرفته تا تاريخ و از آنجا تا آينده بشر اظهار نظر مي کنند و هيچ مرزي را هم براي خالي بندي خود نمي شناسند. فاشيستها جوانمرگ شدند، مارکسيستها خودکشي کردند و ليبرالها اکنون در توهم نظريهپردازي تفسيري مادي از هستي دست و پا ميزنند.
يکي از مبلغان و مروجان ليبراليسم در ايران همين حاج فرج دباغ خودمان است. نقش او در ترويج ليبراليسم همسنگ سهم اراني و طبري در تبليغ مارکسيسم در ايران است. او در بوميسازي کلام جديد پروتستاني، جايگزين کردن حقانيت پلورالي به جاي حقانيت انحصاري اسلام در عصري و نسبي مطرح کردن معرفت ديني که نياز به معرفتهاي بشري دارد تلاش بسياري کرده است. وامگيري او از بحثهاي کلامي الهيات پروتستان، او را به دره اي از اوهام و خيالات پرت کرده است که معلوم نيست چه وقت از آن خلاصي يابد.
نظر او در «روياپنداري وحي»، جيغ دوستان و هم مسلکان خود را هم درآورد. نقدهاي بسياري بر آن رفت که توان پاسخ را از او گرفت. ميرفت که اين ديدگاه مانند ديدگاههاي ديگر وي به فراموشي سپرده شود. اما فکري به ذهن او و پرورش دهندگان وي رسيد و آن، اينکه نظريه «روياپنداري وحي» را با سيم بکسل تريلي 18 چرخ بي بي سي از گل و لاي نقدهاي دوستان و رقيبان درآورد. مانده بود زمان طرح اين بحث که قرعه فال به روز بعثت نبياکرم (ص) افتاد. لذا وي به همراه عبدالعلي بازرگان به پادگان رسانهاي انگليس يعني بي بي سي رفت تا مشق نظام جمع خود را مرور کند.
او در آستانه عيد مبعث به بي بي سي رفت و گفت:
- بر وحي نبوي نام رويا نهادم.
- زبان قرآن، زبان رويا و خواب است و لذا نياز به خوابگزاري دارد.
- حرف من اين است که سخنان پيامبر متعلق به عالم ديگري است غير از عالم بيداري و متعارف که ما ميشناسيم.
کشفيات عظيم تئوريک او ديگر کاربردي زير سقف گفتگوهاي آکادميک ندارد. کارکرد سياسي پيدا کرده است. لذا از ميان ميز گفتگوهاي علمي و دانشگاهي چيزي حاصل نميشود، بايد آن را از بوق استعمار انگليس شنيد.
سروش از طرح آن در بي بي سي چه مشکلي را ميخواهد حل کند؟ امروز ديگر لاطائلات آخوندزاده و کسرويها در تخطئه اصل دين و مذهب، کاربرد و کارکرد ندارد. چوب ارتداد بالاي سر آنها بود.
امروز بايد رفت سراغ «خواب» و «بيداري» مسلمانان و هر طور است جلوي گسترش اسلام ناب محمدي (ص) را گرفت و به آنها گفت ته قضيه آن است که شما بر اساس يک خواب و رويا داريد کاخ مدينه فاضله خود را مي چينيد. برويد سراغ معبران خواب و خوابگزاران. نياز به مفسران عارف، فيلسوف، حکيم، فقيه و حديثشناسان صديق نداريد. برويد در عالم خواب ببينيد چي دست شما ميآيد. اصلا اين حرفها (وحي) مربوط به عالم واقع نيست، مربوط به عالم ديگري است که فعلاً ميتوان نام «خواب» و «رويا» بر آن نهاد.
قرآن سابقه اين مسئله را به خوبي بيان ميکند، در سوره انبيا آيه پنج ميفرمايد «بَلْ قَالُواْ أَضْغَاثُ أَحْلاَمٍ بَلِ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ فَلْيَأْتِنَا بِآيَةٍ کَمَا أُرْسِلَ الأَوَّلُونَ» مشرکان ميگفتند قرآن خوابهاي پريشان پيامبر(ص) است. اين نظريه مشرکانه ابتدا در مکه مطرح شده است و در واقع حرف جديدي نيست يعني رويا انگاشتن قرآن 15 قرن قبل گفته شده است.
در مصاحبه بي بي سي آقاي سروش ميگويد در بخشهايي از آيات قرآن وقتي پيغمبر خود را خطاب قرار ميدهد نيز نوعي شعر گفته همان طور که سعدي ميگويد سعديا مرد نکونام نميرد هرگز! که اين استدلال واقعا قابل قبول نيست. در حالي که خود قرآن در سوره يس ميفرمايد «وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنْبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ وَقُرْآنٌ مُبِينٌ» (1)
اين را ميگويند راه باز کردن براي بيگانگان براي حضور در حياط خلوت فکري در داخل که به صورت صوري و غير واقعي ساماندهي ميشود. بالأخره حضرات، عمري در بلاد کفر به ويژه بعد از فتنه 88 بودند. حق نمک را بايد ادا کنند.
بحث رؤياپنداري وحي توسط فيلسوفان و حکيمان ايراني، علما و فضلاي حوزهها بارها نقد شده و بياساس بودن آن را اثبات کرده اند. حتي نقد موشکافانه محسن آرمين بر «رؤياپنداري وحي» از همين اردوگاه به اصطلاح اصلاحطلبان بسيار گويا، مستدل و عميق بود، اما مرغ طرف يک پا داشت. او اساساً در حوزه نقد و نقادي و نظريه پردازي زير سقف گفتگوهاي آکادميک فکر نمي کرد. پاشنه کفش خود را کشيد و رفت بي بي سي روبه روي دوربين نشست و فرآوردهها و کارکردهاي سياسي اين نظريه را واتاب داد.سروش به هشدار آيت الله جوادي آملي در مورد بيغيرتي سياسي و اقتصادي و راه دادن بيگانگان در فضاي خودي توجه نکرد. اين کار زشت را در حوزه نظريه پردازي و مسائل فکري و نظري توسعه داد. اين کار او نشان داد آثاري از عاقبت به خيري در کار او به ويژه در حوزه سياست، متصور نيست.
پي نوشت:
1-مصاحبه حجت الاسلام والمسلمين انصاريان با خبرگزاري فارس
آسیبشناسی مدیریت صدا و سیما
سعید فانیان در بخش دفتر اول روزنامه ایران نوشت:
مدیریت و هدایت صدا و سیما، جلب نظر مخاطبان و کسب اعتماد آنان، به دلایل متعدد هر روز سخت و سختتر میشود.
الف- حجیم بودن و عظیم بودن این رسانه دیگر نمیتواند یک عامل قدرت و اهرم مدیریت پیشبرنده و توسعه دهنده باشد. همیشه زیادی جمعیت کارکنان بویژه بخش ناکارآمد نیروی انسانی که به دلایلی غیراصولی و خارج از ضابطه وارد مجموعه شدهاند، باعث افت کیفیت و کندی روند امور یک سازمان میشود. صدا و سیما نیز همواره درگیر این مشکل بوده است اما این معضل در شرایط تنگنای مالی و کمبود بودجه فشار مضاعفی بر مدیریت سازمان وارد میکند و اینک صدا و سیما دقیقاً دچار همین شرایط است.
ب- زمانی شاید تا حدود دو دهه پیش، انحصاری بودن صدا و سیما یک وجه قدرت به شمار میرفت. انحصار داشتن آن باعث قدرت و توان بالا توسط این رسانه در حوزههای مختلف بود. هنوز زمان چندانی از عصر حاکمیت بلامنازع صدا و سیما در صحنه رسانهای کشور نمیگذرد.
به دلیل خاصیت انحصاری این رسانه، بارها اتفاق افتاده بود که در کنفرانسهای مطبوعاتی و رادیو- تلویزیونی یک مسئول، همه منتظر ورود خبرنگار صدا و سیما و صد البته دوربین مانده بودند، تا جایی که دفعات زیادی این نحوه عمل باعث اعتراض خبرنگاران دیگر رسانهها بویژه رسانههای مکتوب شده بود. اینک با تغییر شرایط و تحولات هر روزه تکنولوژیهای ارتباطی و امکانات رسانهای، انحصار مورد اشاره بشدت مخدوش شده و توانایی دیگر رسانهها افزایش یافته است.
ج- گروههای اجتماعی، فضای مجازی و امکانات در دسترس شهروند، خبرنگاران و مشارکتهای مردمی در امر اطلاعرسانی، صورت مسأله را به میزان زیادی عوض کرده است. این تغییرات تا حدی است که امکان دارد گاهی یک خبرنگار صدا و سیما در برابر تأخیر یک مسئول یا برخورد نامناسب محافظان و همراهان یک وزیر یا دیگر مسئول دولتی حتی قبل از گلایه از طریق آنتن صدا و سیما، اعتراضیه خود را از طریق فضای مجازی منعکس و منتشر کند. این همه تغییر در توانمندی رسانههای نوین قطعاً کار برنامهریزی و مدیریت متعادل بر صدا و سیما را بسیار سخت میکند.
د- دسترسی روزافزون مردم به شبکههای ماهوارهای، یکی دیگر از چالشهای پیش روی مدیریت صدا و سیماست. این چالش جدید نیست اما ارزانتر شدن تکنولوژی ماهواره برای صاحبان شبکههای ماهوارهای و امکانات جدید برای دسترسی سهلتر مردم، چالش یادشده را جدیتر ساخته است. این چالش هم در گرایش و محتوای برنامه است و هم در زمانبندی پخش برنامهها، مثلاً گاهی برنامههای سرگرم کننده و پرمخاطب تا ساعاتی بعد از نیمه شب ادامه مییابد. طبعاً پخش برنامه در این محدوده زمانی چندان مطلوب مدیریت سازمان نیست ولی به جهت فعال بودن شبکههای مختلف ماهوارهای در این زمانها، ساعات مذکور در کنداکتور و جدول پخش قرار میگیرند.
ﻫ- دستورالعملها و تشخیصهای مدیریتی صدا و سیما در بسیاری از موارد باب طبع مخاطبان نیست، نه اینکه در گذشته هیچ وقت چنین نبوده است اما در سالهای اخیر تفاوت موجود در نیاز و خواست مخاطبان با خروجی تولیدات و پخش صدا و سیما بیشتر شده است. این نیز از چالشهای موجود صدا و سیما در جذب مخاطبان و به دست آوردن اعتماد آنان است.
و- صدا و سیما در گذشته کمتر و طی یکی دو سال اخیر خیلی بیشتر به نقد عملکرد دیگر نهادها و به طور عمده دستگاههای اجرایی کشور پرداخته است. شیوه نقد جاری به دلیل همهجانبه و ثابت نبودن آن در طول مدیریتهای صدا و سیما چندان مورد اقبال قرار نگرفته است. به دو دلیل؛ یکی کم سابقه بودن در گذشته به نحوی که مخاطبان طی هشت سال مدیریت دولتهای هشتم و نهم چنین نقدهایی را از رسانه ملی ندیده و نشنیدهاند؛ دیگر اینکه نقدها و بررسیها در مورد سایر ارکان حاکمیتی وجود ندارد مثلاً در مورد عملکرد اجزای مختلف قوه قضائیه، کارکرد و مشکلات آنها مردم برنامه یا بررسی و نقادی خاصی نمیبینند و نمیشنوند.
ز- ضعف شدید دیگری که در مدیریت صدا و سیما وجود دارد، نقدناپذیری و اصولاً نبودن نقد درخصوص عملکرد این رسانه عظیم و حجیم ملی است. مشخص است که در حال حاضر در کشور هیچ رسانهای در حد و اندازه این رسانه فراگیر در حال رقابت با صدا و سیما نیست که در شرایطی همتراز و برابر آن را نقد کند. شاید به همین دلیل گاهی کوچکترین اشتباه در این رسانه، مورد نقد کاربران در فضای مجازی قرار میگیرد.
ح- با وجود تولید و پخش روزانه هزاران دقیقه برنامه در صدا و سیما، هیچ برنامه مؤثری توسط خود رسانه تدارک دیده نشده است تا در محیط مناسب با حضور کارشناسان امر و مشارکت مردم و بدون دخالت دستاندرکاران برنامهها، برنامهریزیها و مدیریت ارشد صدا و سیما نقد شود. شاید این عبارت و تأکید زیادی دموکراتیک یا شعاری به نظر آید، ولی به زعم مخاطبان اگر قرار باشد همه دستگاههای عمومی و ملی نقد و بررسی شوند که امری بسیار پسندیده و اصلاح کننده است، باید صدا و سیما هم خود در این گردونه قرار گیرد و برنامهها، برنامهریزیها و کارکرد مدیریت صدا و سیما در برنامههای مناسب و توسط کارشناسان مجرب، بی طرف و منصف مورد نقد و بررسی قرار گیرد.
برگزاری اقتصاد مقاومتی استانداران در مجلل ترین هتل مشهد
روزنامه خراسان در ستون یادداشت خود به قلم محمدجواد رنجبر نوشت:
پنج شنبه گذشته، مشهد مقدس میزبان گردهمایی استانداران سراسر کشور با حضور وزیر کشور بود.
بر اساس اعلام رحمانی فضلی وزیر کشور، محور این همایش اقتصاد مقاومتی و مسائل اجتماعی مورد تاکید رهبر معظم انقلاب بود و قرار بود که طرح ها و نظرات مختلف درباره اقتصادمقاومتی با حضور استانداران سراسر کشور به بحث و تبادل نظر گذاشته شود تا در نهایت راهکارهای عملیاتی تحقق اقتصاد مقاومتی جمع بندی و اجرایی شود.در این میان آن چه باعث تعجب شد دریافت اخباری مبنی بر اسکان استانداران ، گاه به همراه اعضای خانواده در هتل درویشی بود که یکی از مجلل ترین و گران ترین هتل های کشور است.به راستی در سال اقتصاد مقاومتی و در حالی که محور این همایش نیز راهکارهای تحقق اقتصاد مقاومتی بوده است، اسکان آقایان بعضا به همراه اعضای خانواده در چنین هتل مجللی چه معنا و توجیهی دارد؟!
هرچندمعاون هماهنگی امور عمرانی استاندار خراسان رضوی گفته است که این هتل یکی از حامیان برنامه های مشهد 2017 است و قرار است هزینه های برگزاری نشست های تخصصی و کارشناسی دراین حوزه را تامین کند و در همین راستا بخشی از هزینه های گردهمایی استانداران کشور در مشهد طی هفته گذشته با حمایت این هتل انجام شد که به همین دلیل کلیه خدمات رایگان و هزینه های اسکان با تخفیف ویژه ای ارائه شد اما اولا هر بنگاه اقتصادی برای هر هزینه ای که می کند تقاضای خودش را خواهد کرد و بهتر بود این هزینه برای امور مهم صورت می گرفت. ثانیا باید توجه داشت که آن چه فراتر از مبلغ هزینه بالای اقامت درهتل وموضوع گران بودن این هتل مطرح است، تاثیر روانی اقامت استانداران دراین گونه هتل های لوکس برذهن مردم است آن هم همایشی که نام اقتصاد مقاومتی را یدک می کشد.بدون شک وقتی مردم مشاهده می کنند که مدیرانی درسطح استانداران که باید پیشرو دراجرای منویات رهبری مبنی برساده زیستی وپرهیز از اشرافی گری باشند برای اقامت لوکس ترین ها را انتخاب می کنند و درعمل درراستای تجربه اقامت درمسافرت هاهمپای قشر متوسط وحتی ضعیف جامعه نمی باشند، دچاربدبینی شده و احساس تافته جدابافته بودن مدیران عالی درذهن آن ها قوت می گیرد.
قطعا وزیر محترم کشور براین موضوع صحه می گذارد که مردم عملکرد آن ها رارصد می کنندوزیر ذره بین نقدقرارمی دهند وگاهی اوقات هزینه بدبینی مردم به مدیران درنحوه هزینه کرد آن ها ، باارقام میلیاردی ومیلیونی هم قابل جبران نیست.
استانداران به عنوان نمایندگان عالی دولت دراستان ها باید توجه داشته باشند که نگاه مدیران پایین دستی ومردم به نحوه عملکرد آن هاست و چنان چه آن ها ساده زیستی وپرهیز ازتجملات را رعایت نکنند، نمی توان توقع ساده زیستی مدیران رده متوسط و پایین رامطالبه کرد.
قابل توجه این که هتل محل اقامت استانداران دارای حداقل نرخ اقامت در اتاق یک نفره و کلاس اقتصادی 290 هزار تومان برای هر شب و در کلاس استاندارد 350 هزار تومان است.
در اتاق دو تخته در کلاس اقتصادی 390 هزار تومان برای هر شب و در کلاس استاندارد 490 هزار تومان است ودر اتاق سه تخته در کلاس اقتصادی 490 هزار تومان برای هر شب و در کلاس استاندارد 590 هزار تومان است.اقامت در سوئیت فصل (دو نفر) این هتل هم در کلاس اقتصادی 490 هزار تومان برای هر شب و در کلاس استاندارد 590 هزار تومان است.
حالا حساب کنید که هزینه اقامت 30 استاندار که احتمالا با خانواده یاافراد همراه تشریف آورده بودند ، چقدر می شود!
اقامت در این هتل در حالی انجام می گیرد که مشهد دارای هتل های خوب زیادی است که به خصوص در این فصل با نرخ های بسیار کمتری می توان رزرو کرد و از تشریفات اضافی کاست.
خوب است دولتمردان بیانات رهبر معظم انقلاب درباره اشرافی گری مسئولان را بازخوانی کنند.
رهبرانقلاب در دیدارجمعی ازمردم گیلان در11 اردیبهشت سال 1380 فرموده اند: "مشی اشرافی گرایانه برای مسئولان کشور، نقطه ضعف به شمار میآید." و در دیدار رئیس جمهوری واعضای هیئت دولت وقت در5 شهریور 1380تصریح کردند: "از جمله چیزهایی که روند حرکت به سمت عدالت را در جامعه کند میکند، نمود اشرافی گری در مسئولان بالای کشور است."دولتمردان و دیگر کارگزاران امور کشور باید ساده زیست باشند و در شرایطی که بخشی از مردم درگیر مشکلات بی شمار اقتصادی ناشی از رکود هستند، آن ها باید با نزدیک کردن زندگی خود به سطح زندگی عموم مردم (نمی گوییم محرومین جامعه)، همراهی و همدلی خود را به مردم نشان دهند تا پاسخ این اقدام را نیز با همدلی مردم با دولت دریافت کنند.